loading...
وبسایت تخصصی نماز
امکانات وبسایت

محمد مهدی حسن پور بریجانی بازدید : 240 یکشنبه 13 مرداد 1392 نظرات (0)

نماز-درمورد نماز-لطیفه-جک

((سری چهارم))

 لطفا به ادامه مطلب مراجعه کنید





صرفه جویی در وقت
شخص كاهل نمازی به نماز ایستاد . ابتدای سوره حمد را خواند و با بیان این جمله كه « وقت تو را نمی گیرم » بلافاصله سوره را با « والضالین » ختم كرد . چون نماز را به پایان برد از او پرسیدند : این دیگر چه نوع نماز خواندن است ؟ پاسخ داد : خدا می داند كه ما چه می خواهیم بگوییم . چرا بیهوده وقت او را گرفته و سر او را درد بیاوریم ؟

نماز ریایی
شخصی در مسجد درحال خواندن نماز بود ... ، با لحنی شیوا ، قرائتی زیبا و با صدای بلند ، به طوریكه توجه دیگران جلب شود ، نماز می خواند .
فردی كه در نزدیكی او نشسته بود ، متوجه وی شده و با حالتی كه نشان از رضایت و غبطه داشت به دوست خود گفت : « عجب نمازی می خواند ! » . فرد نماز گزار كه در این زمان در حال ركوع بود ، در همان حال گفت : « خبر ندارید كه من روزه هم هستم !!!» .

 

نمازت را بخوان

به یكی از شاعران مشهور در مجلسی تكلیف كردند كه شعری بخواند . شاعر در مقابل حاضران قرار گرفت و به رسم معمول شعرا تاملی كرد و گفت : « دوستان اكثر سروده های مرا شنیده اند ، نمی دانم چه بخوانم كه تا كنون نخوانده باشم ؟!»
شخص حاضر جوابی در جلسه گفت : « نمازت را بخوان ! »

كفش مسیحی
كفش كسی را از مسجدی دزدیده و به حیاط كلیسایی انداخته بودند ، او در راه می رفت و با خود می گفت : « سبحان الله ! چیز عجیبی است ... ، من خود مسلمانم ؛ ولی كفشم مسیحی است !!! » .

موذن
شخصی را دیدند كه در صحرا اذان می گفت و می دوید ! سپس چند لحظه ای می ایستاد ، گوش فرا می داد و دوباره به دویدن ادامه می داد ، گفتند : « چه كار می كنی ؟ ! » . گفت : « مردم به من گفته اند كه صدای اذان تو از دور ، خوش تر به گوش می رسد ، من اذان می گویم و به دور می روم ، تا صدای خود را بشنوم و ببینم كه مردم راست می گویند یا نه ؟ ! » .

خطای امام جماعت
 سه نفر به نام های علی ، ابراهیم و موسی مسجدی را بنا كردند . سپس شخصی را آوردند تا در آن مسجد نماز اقامه كند ؛ از قضا شیخ هر شب سوره « اعلی » را می خواند و وقتی به آیه ی « صحف ابراهیم و موسی .... » می رسید آن شخص كه نامش علی بود ناراحت می شد كه چرا امام جماعت نام او را نمی آورد . موضوع را با شیخ در میان گذاشت و گفت : یا شیخ ! در ساختن این مسجد ما هر سه با هم همكاری داشته ایم و حتی سهم من نسبت به آن دو بیشتر هم بوده ... ! شیخ گفت :خدا قبول كند و متوجه منظور او نشد .
شب بعد وقتی دوباره اسمی از او به میان نیامد آن شخص عصبانی شد و بعد از تمام شدن نماز شیخ را به باد كتك گرفت و به او یادآوری كرد كه باید اسم او را هم در نماز بیاورد !
امام جماعت بیچاره در نماز بعد ، سوره را اینطور خواند : « صحف ابراهیم ، مشت علی و موسی ... » بعد از نماز مردم به او اعتراض كردند و گفتند : آقا این آیه كی و كجا نازل شده؟
آقا گفت : شب گذشته به زور چوب و در كوچه نازل شده است .

نماز و طفل شش ماهه
یك نفر مسیحی مسلمان شد . قاضی به او گفت : « اكنون چنانی كه انگار از مادر متولد شده ای ! » . شش ماه از این قضیه گذشت ، اهل محل او را نزد قاضی بردند و گفتند : « اونماز  نمی خواند !» .
قاضی علت را پرسید ، تازه مسلمان پاسخ داد : « جناب قاضی ! مگر آن روز كه اسلام آوردم ، شما نفرمودید اكنون چنانی كه از مادر متولد شده ای ؟ »
قاضی گفت « آری گفتم ! »
تازه مسلمان گفت « بنابراین شش ماه بیشتر از ولادت من نمی گذرد ، آیا كسی طفل شش ماه را به نماز تكلیف می كند ؟ »
قاضی از این جواب خندید و به او اعتراضی نكرد !!

 

 

الاغ میانه رو
مردی روز سه شنبه سوار بر الاغ از كوچه می گذشت . از او پرسیدند : كجا می روی ؟گفت : نماز جمعه !
گفتند : ولی امروز سه شنبه است !
گفت : اگر این الاغ تنبل تا جمعه هم مرا به نماز برساند شانس آورده ام !

كفش و نماز
شخصی برای نماز آماده شده بود ؛ متوجه شد دزدی در كمین نشسته تا هنگام نماز كفش های او را سرقت كند . بنابراین ، با كفش به نماز مشغول شد ! چون نماز را سلام داد ، دزد گفت : « ای مرد ، با كفش نماز درست نیست ، از اول بخوان كه نماز نداری ! »
آن مرد گفت : « اگر نماز ندارم ، كفش كه دارم !!! »

 

نماز مسافر
مردی عرب به سفر رفت و وقتی بازگشت گفت : راستش را بخواهید در این سفر هیچ سودی نكردم جز آنكه نمازم را شكسته خواندم !!
كافر نمی شوم
شخصی نماز نمی خواند و روزه هم نمی گرفت . ولی سحر ها بر می خواست و سحری می خورد .
به او گفتند : تو كه روزه نمی گیری ، چرا سحری می خوری؟
گفت : نماز كه نمی خوانم ، روزه هم كه نمی گیرم ، می ترسم اگر سحری هم نخورم دیگر پاك كافر شوم !

نماز باران
جمعی برای اقامه نماز باران به صحرا می رفتند و اطفال دبستانی را هم با خود همراه می بردند . شخصی پرسید : « این طفلان را كجا می برید ؟ »
گفتند : « برای دعا كردن تا هر چه زود تر باران ببارد ! زیرا دعای اطفال ، زود مستجاب می شود.»
آن شخص با خنده گفت : « اگر دعای اطفال مستجاب می شد ، یك معلم در همه عالم زنده نمی ماند !!! »

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
این سایت با هدف ترویج جوانان به فرهنگ نماز خوانی و مسجد ساخته شده است که هیچ یک از مطالب آن به طور مستقیم از جایی کپی نشده است و تمامی اشعار و پاور پوینت ها و پی دی اف های آن توسط مدیر سایت ساخته شده اند.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    بهترین راه تشویق جوانان به خواندن نماز چیست؟
    آمار سایت
    نخستین جشنواره نماز در فضای مجازی
    آمار سایت
  • کل مطالب : 175
  • کل نظرات : 44
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 47
  • آی پی امروز : 27
  • آی پی دیروز : 56
  • بازدید امروز : 254
  • باردید دیروز : 217
  • گوگل امروز : 3
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 851
  • بازدید ماه : 3,657
  • بازدید سال : 25,607
  • بازدید کلی : 191,535
  • کیو آر کد
    لوگوی ما
    حمایت میکنم!