چند خاطره از امام خمینی(رح)
خاطراتی از امام خمینی(رح) :
یکم. ایشان در ساعتهای آخر عمر به آقای انصاری که در کنار امام بود، فرمود: اگر صدای اذان بلند شد و من خواب بودم، مرا بیدار کن. ولی هنگام اذان، وی به دلیل مراعات حال امام، ایشان را بیدار نکرد. پس از چند دقیقه امام چشم باز کرد و پرسید: آیا وقت نماز شده؟ گفتند: بله. فرمود: چرا مرا بیدار نکردید و چند دقیقه دیر شد؟!
دوم. امام میفرماید: در سفر حج کتابی خریدم؛ همینکه خواستم پول را به کتابفروش بدهم صدای اذان بلند شد. او پول را نگرفت و گفت: به احترام نماز اول وقت پول را نمیگیرم؛ شما بعداً بیا تسویه حساب کن!
سوم. روزی که شاه فرار کرد، امام(رح) در پاریس بودند. جمعیت زیادی از خبرنگاران کشورهای دنیا در محل استقرار امام جمع شدند و سخنان امام به طور مستقیم به دنیا مخابره میشد. فرزند امام (مرحوم حاج احمد آقا) تعریف کرد: امام روی یک صندلی نشستند و چند جملهای درباره برچیده شدن نظام طاغوتی سخنانی فرمودند. آنگاه به من نگاه کرد و فرمود: آیا وقت اذان شده؟ گفتم: بله، الان وقت اذان است. امام یک مرتبه سخن خود را قطع كرد و بدون خداحافظی، از کرسی پایین آمد و به سراغ نماز رفت. خبرنگاران تعجب کردند که چه مسئلهای وجود دارد که مهمتر از مهمترین حادثه قرن (فرار شاه و محو نظام شاهنشاهی) است؟ آن هم در گفتگوی مستقیم با تمام رسانههای دنیا!
آری! این است معنای ایمان به خدا و ایمان به هدف و این است معنای واقعی الله اکبر؛ یعنی خدا بزرگتر از همه چیز است؛ (بزرگتر از دیدنیها، شنیدنیها، نوشتنیها، بزرگتر از فکر و تصور بشر، بزرگتر از حکومتها و مصاحبهها و بزرگتر از رسانهها و سایتها و ماهوارهها).
آنچه به خواست خداوند در این کتاب بیان میشود عبارت است از: ویژگیهای دعوتکننده به نماز، اصول و مبانی دعوت و شیوههای دعوت به نماز.
در این کتاب از خدا میخواهیم که فکر و قلم ما را بهسویی که رضای خودش است، هدایت فرماید.
«رَبِّ اجْعَلْنی مُقیمَ الصَّلاةِ وَ مِنْ ذُرِّیَّتی»(سوره ابراهیم)