آثار یاد خدا (نماز)
یاد خداوند بركتهای بسیاری دارد، از جمله:
یاد نعمتهاى او، عامل شكر اوست؛
یاد قدرت او، سبب توكّل بر اوست؛
یاد الطاف او، سبب محبّت اوست؛
یاد قهر و خشم او، علتی برای خوف از اوست؛
یاد عظمت و بزرگى او، سبب خشیت در مقابل اوست؛
یاد علم او به پنهان و آشكار، مایه حیا و پاكدامنى ماست؛
یاد عفو و كرم او، مایه امید و توبه است؛
یاد عدل او، عامل تقوا و پرهیزكارى است؛
( ادامه در ادامه مطلب )
اگر بدانیم بدون ارادۀ خداوند متعال حتی چاقو قدرت بریدن ندارد، همانگونه که چاقوی ابراهیم گلوی فرزندش اسماعیل(ع) را نبرید؛
اگر تیغ عالَم بجنبد ز جای نَبُرَّد رگی تا نخواهد خدای؛
اگر بدانیم که آتش بدون ارادۀ او نمیسوزاند، چنانچه ابراهیم را نسوزاند؛
اگر بدانیم با ارادۀ او و حتی بدون ازدواج و داشتن شوهر، زنی بچهدار میشود، همانند مریم؛
اگر بدانیم از پیرمردی به نام، با داشتن همسری نازا آن هم در کهولت، نوزادی به نام متولد میشود؛ چنانچه از زکریا(ع) و همسرش یحیی(ع) متولد شد؛
اگر بدانیم به ارادۀ خدا، عصای موسی(ع) که به دریا خورد، آب سفت میشود و همین عصا که به سنگ خورد، از سنگ آب میآید؛
اگر بدانیم تمام تکیهگاهها در زمانی کارایی خودش را از دست میدهد که:
ـ نه اسبابی در کار است: «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ الْأَسْباب»؛
ـ نه انسابی در کار است: «فَلا أَنْسابَ بَیْنَهُمْ یَوْمَئِذ»؛
ـ نه دوستی سراغ دوست را میگیرد: «وَ لا یَسْئَلُ حَمیمٌ حَمیما»؛
ـ نه مالی و نه فرزندی کارایی دارد: «یَوْمَ لا یَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُون»؛
ـ نه عذرخواهی سودی دارد: «یَوْمَ لا یَنْفَعُ الظَّالِمینَ مَعْذِرَتُهُم»؛
ـ و نه روابط اجتماعی مفید هستند: «یَوْمَ لا یُغْنی مَوْلًى عَنْ مَوْلًى شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُون»؛
اگر بدانیم روزگاری داریم که تمام وجود ما را پشیمانی، حسرت و ندامت میگیرد و با تمام وجود میگوییم:
ـ سلطنت من نابود شد: «هَلَكَ عَنِّی سُلْطانِیَه»؛
ـ مال من هدر رفت: «ما أَغْنى عَنِّی مالِیَه»؛
ـ و این همه سرمایهها را هدر دادم: «أَهْلَكْتُ مالاً لُبَداً»؛
اگر بدانیم غفلت، انسان را از چارپایان هم پستتر قرار میدهد: «أُولئِكَ كَالانعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون»؛
قطعاً بهگونهای دیگر عمل و رفتار خواهیم کرد. به هرحال چگونه میتوان کسی که خود غافل است، به دیگران تذکر دهد. واقعیت این است که اگر لطف خداوند متعال نباشد، همه ما در همه چیز باختهایم.
در این میان، نماز سادهترین راه آشتی با خدا و خارج شدن از غفلت و توجه به عجزها و نیازهاست. با نماز میتوان از راهی ساده، ارزان، دائمی، پرمحتوا، با سابقهای از آدم تا خاتم و بهوسیلۀ چند واژۀ خالصانه، در هر مکان و هر زمانی با او پیوند برقرار كرد.
اگر انسان بداند که برای سقوط او چه چیزهایی در کمین است، از قبیل هوسها، وسوسهها، شیطانها، حسادتها و خطرها، به سراغ قدرتی بیپایان میرود؛
اگر انسان بداند حکومتها قابل اعتنا نیستند، مادیات همیشه کارایی ندارد، دوستان او را رها میکنند و بهطور کلی، ورق برمیگردد و سرنوشت صددرصد تغییر میکند، به سراغ پناهگاه میرود و از ریسمانهای پوسیده، دست بر میدارد.
قرآن، تکیه بر غیر خدا را تکیه بر تار عنکبوت میداند و در آیهای دیگر میفرماید: همۀ قدرتها توانایی آفریدن یک مگس را ندارند و اگر مگسی چیزی از آنها را برباید، حتی ابرقدرتها هم نمیتوانند آن را از دهانش باز پس بگیرند.
کوتاه سخن آنکه توجه به ضعفها و نیازها، انسان را با خداوند گره میزند؛ زیرا:
ـ اوست که به هنگام بیماری مرا شفا میدهد: «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفین»؛
ـ گرسنگی و تشنگیام را برطرف میسازد: «وَ الَّذی هُوَ یُطْعِمُنی وَ یَسْقین»؛
ـ آینده من نیز وابسته به اوست.